سجاد طایری: از زمان پیروزی انقلاب اسلامی، 2 راهبرد از سوی ایالات متحده آمریکا و قدرت‌های غربی، جهت مواجهه و مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت.

طرح - سیاسی

 راهبرد نخست بر تغییر رفتار از طریق اعمال تحریم‌های اقتصادی و منزوی کردن جمهوری اسلامی متمرکز شد و در مقاطع مختلفی نیز مورد استفاده قرار گرفت. راهبرد دوم خواهان تغییر رژیم ایران بود که از 2 طریق دنبال شد؛ طریقه اول در پی به کارگیری قدرت سخت بود که با تحمیل و حمایت از جنگ هشت ساله عراق علیه ایران و همچنین وضع تحریم‌های اقتصادی پیگیری شد و طریقه دوم که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و به‌خصوص پس از رخداد 11 سپتامبر 2001 با جدیت بیشتری دنبال شده است، بر استفاده از «قدرت نرم» و توسل به شیوه‌های «براندازی نرم» متمرکز است.

در این بین پیامدهای ناگوار به کارگیری قدرت سخت در جنگ با افغانستان و عراق از یک سو و تجربه موفق برپایی انقلاب‌های رنگی در کشورهای پساکمونیستی از سوی دیگر، بیش از پیش واشنگتن را جهت توسل به قدرت نرم برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران ترغیب کرد. بر این اساس مراکز تحقیقاتی و مطالعاتی آمریکا دارای نگرش‌های متفاوتی درخصوص مواجهه با ایران هستند. برخی از آنها همچنان بر استفاده از «قدرت سخت» تأکید دارند و ادامه تحریم‌های اقتصادی و حتی حمله مستقیم نظامی به ایران را جهت تغییر رژیم مؤثر می‌دانند و برخی دیگر به استفاده از تهدیدهای نرم و اتخاذ شیوه «براندازی‌نرم» توجه بیشتری معطوف کرده‌اند.

قدرت سخت؛ تحریم اقتصادی و تجاوز نظامی

افرادی نظیر «جوزف لیبرمن» (سناتور یهودی دمکرات)، «جیمز وولسی» (رئیس سابق سیا)، «ایلان برمان» (معاون سیاستگذاری شورای سیاست خارجی آمریکا)، «مارک پالمر» (سفیر سابق آمریکا در مجارستان)، «دانیل پلتکا» (معاون مطالعات امور دفاعی و سیاست خارجی مؤسسه اینتر پرایز)، «الیوت کوهن» (مبتکر نظریه جنگ چهارم جهانی)، «فرانک گفنی» (مدیر مرکز سیاست امنیتی)، «دانیل پایپس» (سردبیر فصلنامه خاورمیانه) و «مارشال بریت» (پژوهشگر مؤسسه شورای سیاست خارجی آمریکا) معتقدند که باید ایران را به انزوا کشاند و برای ایجاد تصویر یک بازیگر مخل از آن در سطح جهانی، فعالیت کرد زیرا تنها در این صورت است که امکان تحریک افکار عمومی بین‌المللی و افکار عمومی داخلی آمریکا برای اعمال فشارهای هر چه بیشتر بر آن دولت مهیا خواهد شد.

مطابق با اعتقادات این گروه، از یک سو اعمال فشار بر ایران بدون درنظر گرفتن افکار عمومی آمریکا و افکار عمومی جهانی به نوعی ساده‌اندیشی است و از سوی دیگر فشار بر ایران درصورتی معنا می‌یابد که نتواند با سایر دولت‌ها، ائتلاف و اتحاد برقرار کند و در یک محاصره واقعی قرار گیرد. بدین‌ترتیب با اعمال تحریم‌های تدریجی، هم در قالب تحریم‌های سازمان ملل و هم در قالب تحریم‌های شورای اروپا و...، می‌‌توان ایران را به انزوا کشاند و در عین حال تصویر یک بازیگر مخل امنیت بین‌الملل را از ایران در جهان ارائه کرد که این امر زمینه را برای اقدامات احتمالی بعدی علیه ایران فراهم می‌کند. همچنین آنها معتقدند که تحریم‌های اقتصادی، علاوه بر تصویر یک بازیگر مخل و به انزوا کشاندن ایران در نظام بین‌الملل، نتایج دیگری نیز در داخل ایران در برخواهد داشت.

عده‌ای دیگر از سیاستمداران و مؤسسات آمریکایی، به یک تهاجم نظامی جهت تغییر رژیم در ایران می‌اندیشند. این طرز فکر که با درگیر شدن آمریکا در عراق و شکست جدی در ایجاد ثبات در این کشور تا حد زیادی رنگ باخته است، بیش از هر چیز در قالب یک «جنگ روانی» می‌گنجد زیرا استراتژیست‌ها و امنیت‌پژوهان آمریکایی به‌خوبی دریافته‌اند که به‌راه‌انداختن جنگی دیگر، آن هم با کشوری که بسیار پیچیده‌تر از عراق و با سابقه مقابله با تهاجم وسیع خارجی است، به منزله فاجعه‌ای جبران‌ناپذیر برای دولت و ملت آمریکا خواهد بود. از این‌رو به‌رغم آنکه برخی از مؤسسات، پژوهشگران و سیاستمداران آمریکایی از متوسل شدن به اقدامات نظامی محدود برای تغییر رژیم ایران سخن گفته‌اند، با این حال دیدگاه «جنگ سخت» متعلق به طیفی است که از نظر کمی و کیفی در اقلیت هستند. ایده اصلی این طرح، به پایگاه اصلی نومحافظه‌کاران آمریکا یعنی «انستیتوی سیاست خارجی دانشگاه جان هاپکینز» ارتباط می‌یابد. «راث وگوود» (استاد دانشگاه جان هاپکینز و تئوریسین دفاع پیش‌دستانه) از بانیان این رویکرد به‌حساب می‌‌آید و افرادی نظیر «رول مارک گرشت»، «ریچاردپرل»، «دیویدفروم»، «پل ولفوویتز» و «جان بولتن» نیز از آن حمایت می‌کنند. این رویکرد که بعدها توسط گروه موسوم به «پنتاگونی‌ها» بسط داده شد و توسط لابی صهیونیستی موسوم به «آی‌پک»، هدایت شد، بر ضرورت تسریع در تغییر رژیم ایران با حمله نظامی گسترده پیش‌دستانه، همانند الگوی عراق تأکید می‌ورزد و حضور نیروهای نظامی آمریکا در عراق و افغانستان را فرصتی طلایی برای براندازی حکومت ایران تلقی می‌کند.

قدرت نرم؛ فشار از بیرون - تغییر از درون

رویکرد استفاده از قدرت نرم در برخورد با ایران، توسط مؤسسات و مخازن فکری مختلفی پیگیری می‌شود. در این بین «شورای انگلیسی- آمریکایی اطلاعات امنیتی» و «مؤسسه مطالعاتی بروکینگز» در ایالات متحده معتقدند که با توجه به درگیر شدن
دولت آمریکا در افغانستان و عراق، باید در برخورد با ایران به شیوه‌های نرم روی آورد. این راهبرد، برخورد نظامی با ایران را اشتباهی بزرگ می‌داند که عامل درگیر شدن آمریکا در جبهه‌ای بسیار سخت‌تر از عراق خواهد شد.

«مؤسسه تحقیقاتی هادسون» و «انستیتوی سیاست خارجی» نیز به طرح این ایده می‌پردازد که دولت آمریکا باید حداکثر توان خود را برای بی‌اثر کردن تبلیغات دولت جمهوری اسلامی به کار بندد تا حمایت داخلی خود را در ایران از دست بدهد. «ریچارد آرمیتاژ» معاون اسبق وزیر امور خارجه آمریکا و«مارک پالمر» از حامیان این دیدگاه هستند و تنها راه‌ سرنگون کردن نظام جمهوری اسلامی ایران را پیگیری مکانیسم‌های «جنگ نرم» با استفاده از 3 تاکتیک «دکترین مهار»، «نبرد رسانه‌ای» و «ساماندهی یا پشتیبانی از نافرمانی مدنی» می‌دانند. این گروه بر تأثیر ابزارهای رسانه‌ای تأکید دارد و از رسانه‌هایی چون «صدای آمریکا» و «رادیو فردا» به‌عنوان ابزار خنثی کردن اقدامات دولت جمهوری اسلامی ایران یاد می‌کند.

بر این اساس از بین مهم‎ترین روش‌های به‌کارگرفته شده توسط آمریکایی‌ها جهت تحقق هدف براندازی نرم می‎توان به ایجاد بی‌ثباتی و بحران‌سازی در داخل، دامن زدن به گسست‌های قومی و مذهبی، حمایت از گروه‌های تجزیه‌طلب، تلاش برای ایجاد تفرقه و تشدید اختلافات داخلی، تخریب نیروهای انقلابی، اختلاف و تنش بین جناح‌های سیاسی و قوای سه‌گانه، ایجاد گسست بین حکومت و مردم، تشکیک در مشروعیت نظام، ناامن‌سازی فضای عمومی براساس رعب و وحشت، ایجاد هراس دائمی از اقدام نظامی علیه ایران، تخریب چهره کارگزاران دولت و حکومت اسلامی، تضعیف حاکمیت، ایجاد حوادث تروریستی، شکل دادن به نارضایتی در جامعه، ایجاد نابسامانی اقتصادی، القای ناکارآمدی نظام سیاسی در عرصه‌های مختلف، تبلیغ علیه انقلاب اسلامی، رواج ایران‌هراسی در منطقه و اجرای برنامه‎های تبلیغی بسیار گسترده علیه نظام در سطح بین‌الملل اشاره کرد.

همچنین تلاش برای تحریم انتخابات، تحصن، افشاگری‌های کاذب و شایعه‌سازی‌ها، رادیکالیزه‌کردن فضای سیاسی کشور، تشویق به افراط و تفریط در فضای دانشگاه‌ها، دامن زدن به نافرمانی مدنی در تشکل‌های دانشجویی، نهادهای غیردولتی و صنعتی نیز از دیگر ابزارهایی است که جهت فشار بر ایران به کار گرفته شده است؛ ابزارهایی که ناکارآمدی آنها هر روز بیشتر نمایان می‌شود و نابخردی سیاستگذاران غربی را در مورد ایران به نمایش می‌گذارد.

کد خبر 119650

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز